قاب فرسوده

متن مرتبط با «قصه کودکانه» در سایت قاب فرسوده نوشته شده است

قصه

  • قصه های مادربزرگ هیچ وقت به انتها نمی رسید.یا خوابش می برد و یا فراموشی امانش نمی داد...کتاب می خواندم... هنوز به پایانش نرسیده بودم که مادر صدایم می زدو تمام داستان از دستم می رفت.حالا برایت چای دم کرده امتا شاید این بار، پشت پنجره ای که این اتاق نداردکنار هم ایستادیم. من سکوت می کنمتو قصه را ادامه بدهنگذار تابستان، بیش از این هوای پاییز به سرش بزند.چشم هایت را ببندو با اولین پرواز، به اخترک خودت بازگردبرای منی که دنیا هیچ شباهتی به قصه هایم نداشتهاین، از پایان باز نمایشنامه های تو بهتر است.,قصة عشق,قصه های جزیره,قصة مسلسل نص يوم,قصه سرا,قصه های مجید,قصه کودکانه,قصه ها,قصه شب,قصة حب,قصه ظهر جمعه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها