قاب فرسوده

متن مرتبط با «خیالی شدم از تنهایی» در سایت قاب فرسوده نوشته شده است

آدمْ‌ تنهایی

  •  گویی برف باریده ست که اینچنین سنگین و غبارآلود،زمین‌گیرم و در انتظار تکه هویجیخرده هواییو دستی . . .حتی شده به تیزی شاخه های خشکیده...شاید پیراهن عابری به چنگ تنهایی ام گرفتار شد...به شانه ام زدی که تنهایی ام را تکانده باشیبه چه دل خوش کرده ایتکاندن برف از شانه های آدم برفی؟!.....تکان دادن یک شانه برای دخترک مثل تکان دادن  کوه بود و تمام دلخوشی او تکه پیراهنی کهنه از سالیان دور بود پیراهنی که به بهانه ی ماندن جا خشک کرد وتمام سهم آن ها شد نگاهی از دور صدایی از دور شاید چرخش سیصدوشصت درجه ی خورشید و دیداری از دور...مقصر آدم هاهستند که هرسال به وقت زمستان آدم برفی را تنها می سازند..., ...ادامه مطلب

  • خیال

  • اسفندها را دوست ندارمبوی بهار میدهندبهار با وجود زیباییش برایم غم انگیز استاسفندها همچو میزبانی که میز را چیده و گوش به زنگ در و چشم انتظار میهمانش هست، چشم انتظارم. هر سال بخود می گویم این بهار می آید. تا سیزده بدر چشمم به راه است و گوشم به زنگ و چهاردهم ناامید از آمدنت باز خودم را برای سالی دیگر بی تو آماده می کنم.پوستم کلفت شده، روحم بزرگ شده دوام می آورم.در بهار میخندم و در جمع هستم ولی غمگینم و تنها هستم. انگار بهار مقصر است که من بی تو مانده ام و سالی دیگر بر عمرم اضافه می شود.ما آدم ها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگر خسته ایم، اما نمی دانم چرا بجای ای,خیال,خیال تو,خیالی شدم از تنهایی,خیال خام پلنگ من,خیالت راحت به انگلیسی,خیالی نیست شادمهر,خیال کن که غزالم,خیال پردازی,خیالباف ها,خیال شاعری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها