خیال

ساخت وبلاگ

اسفندها را دوست ندارم
بوی بهار میدهند
بهار با وجود زیباییش برایم غم انگیز است
اسفندها همچو میزبانی که میز را چیده و گوش به زنگ در و چشم انتظار میهمانش هست، چشم انتظارم. هر سال بخود می گویم این بهار می آید. تا سیزده بدر چشمم به راه است و گوشم به زنگ و چهاردهم ناامید از آمدنت باز خودم را برای سالی دیگر بی تو آماده می کنم.
پوستم کلفت شده، روحم بزرگ شده دوام می آورم.
در بهار میخندم و در جمع هستم ولی غمگینم و تنها هستم. انگار بهار مقصر است که من بی تو مانده ام و سالی دیگر بر عمرم اضافه می شود.
ما آدم ها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگر خسته ایم، اما نمی دانم چرا بجای اینکه نفسی تازه کنیم، سرعتمان را بیشتر می کنیم تا هر طور شده مثل قهرمان دوی ماراتن از خط پایان این ماه زودتر بگذریم، شاید میخواهیم کمتر حسش کنیم و زودتر از آن عبور کنیم.
اسفند را باید نشست، باید خستگی در کرد.
باید چای نوشید.
باید چشم ها رابست و ذهن را خالی کرد و آرام گرفت.
یازده ماه تمام، دردها، رنج ها و حتی خوشی ها را بجان خریدن که الکی نیست، هست؟
چطور می شود با حجم این خاطرات و دلتنگی هایی که روی دل آدم سنگینی می کنند، مغازه ها را کشت؟ یا قیمت فلان لباس را با مغازه دیگر مقایسه کرد؟
دوست داشتم باشی، دوش به دوش هم در خیابان ها قدم بزنیم. لباسا را قیمت بگیریم و نخریم. بهانه بیاوری و بگویی: " نه این جلفه، اون کوتاهه، اینو من میپسندم، دوست دارم تو این لباس ببینمت"
نه
نه حرف هایم را پس میگیرم
اسفند زیباست
میخواهم مثل سال های قبل خیال پردازی کنم
سیزده روز عید را باتو تصور کنم، میان مزرعه های گندم، لا به لای درختان پر شکوفه پرتغال با تو قدم بزنم و بدویم و بخندیم.
و باخودم بخندم و دیگران بگویند دیوانه است گوشه ای کز کرده و میخنده.
بگویند
چه اهمیتی دارد؟
من خوشم
حتی با خیالت

قاب فرسوده...
ما را در سایت قاب فرسوده دنبال می کنید

برچسب : خیال,خیال تو,خیالی شدم از تنهایی,خیال خام پلنگ من,خیالت راحت به انگلیسی,خیالی نیست شادمهر,خیال کن که غزالم,خیال پردازی,خیالباف ها,خیال شاعری, نویسنده : ghabfarsoudeo بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 12:10